نسیم خوش خبر ! از نور چشم من چه خبر؟
همیشه درسفر ، از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟
به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار
برای تیشه زن خسته ، کوهکن ، چه خبر؟
پرندگان که پر و بالتان نبسته هنوز
از آن سوی قفس،از باغ ، از چمن چه خبر؟
به گوشه ی افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر؟
نشسته در رهت ای صبح ! چشم شب زده ام
طلایه دار ! ز خورشید شب شکن چه خبر؟
بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ، ز آمدن چه خبر؟
به بوی عطر سر زلفت او ، دلم خون شد
صبا کجاست؟از آن نافه ی ختن چه خبر؟
حسین منزوی