«هم نویسه» مبحثی است که در کتب فارسی راهنمایی نیامده،لیکن در مسابقات علمی و… از آن سخن به میان آمده است.
هم نویسه:
واژه هایی که از لحاظ معنا و تلفّظ متفاوت بوده، تنها از لحاظ شکل نوشتاری یکسان اند.
مانند: علم(دانش)علم(پرچم) . ببر(نام حیوان)ببر(فعل امر از بن فعل بردن)
به عبارتی همان جناس ناقص
اما واژه هایی که هم نوشتن آن ها به یک شکل و هم تلفظشان یکسان است لیکن در معنا متفاوت اند, هم آوا , هم نویسه نام دارند.
به عبارتی جناس تام یا کلمات هم آوایی که از لحاظ نوشتن نیز یکسان اند.مثال:
شیر:حیوان جنگل / شیر:شیر خوراکی - بادیه: بیابان / بادیه: ظرف
آن یکی شیر است اندر بادیه کادم می خورد وان یکی شیر است اندر بادیه کادم می خورد
خویش:خود / خویش: فامیل
برادر که در بند خویش است نه برادر نه خویش است. گلستان سعدی
ریش: محاسن / ریش : زخم
ریش را تا ناف آوردن زهد نیست زهد آن باشد که بر ریش کسان مرهم نهی سلطانی
چین: کشور چین / چین : شکن
گر ز چین آشوب برخیزد عجب نبود که باز بــــــــر سر زلف افتادست چین تازه ای فروغی بسطامی
فرق: تفاوت / فرق: سر
ندانم از سر و پایت کدام خوب تر است چه جای فرق که زیبا ز فرق تا قدمی سعدی
گور: قبر / گور: گورخر
نبشته است بر گور بهرام گور که دست کرم به ز بازوی زور سعدی
شانه:وسیله ی مرتب کردن مو / شانه : کتف
نبینی آن که چو زلف تو را به شانه زنی سر دو زلف تو با شانه می درآویزد طبری
چنگ:پنجه / چنگ : آلت موسیقی
برخیز و بیا که چنگ در چنگ زنیم می نوش کنیم و نام بر ننگ زنیم خیام
کوفته:نوعی غذا / کوفته: پریشان و مضطرب،ناتوان(خسته)
کوفته در سفره ی ما گو مباش کوفته را نان تهی کوفته است سعدی
صفا:پاکی / صفا: نام مکانی است
چون سری بر آستانش ز سر صفا نهادی به صفا و مروه ای دل دگرت چه کار باشد کمال خجندی
دوش:دیشب / دوش: کتف
ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند امام شهر که سجّاده می کشد بر دوش حافظ
بار:دفعه / بار:پشتواره / بار:اجازه
بارها بار به دربار تو دارند رقیبان من که بارت کشم ای یار چرا بار ندارم جامی
داد:دادخواهی / داد:از مصدر دادن
آن که گیسوی ترا رسم تطاول آموخت هم تواند کرمش داد من مسکین داد سعدی
زاد:توشه / زاد:از مصدر زادن
بیا و برگ سفر ساز و زاد ره برگیر که عاقبت برود هر که او ز مادر زاد خواجوی کرمانی