سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سربرنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند،
که ره تاریک و لغزان است
وگر دستِ محبّت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
هوابس ناجوان مردانه سرد است … آی …
دمت گرم و سرت خوش باد!
نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در،بگشای،دل تنگم.
تگرگی نیست،مرگی نیست.
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است.
من امشب آمدستم وام بگزارم.
حسابت را کنار جام بگذارم.
چه می گویی که بیگه شد،سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می دهد،برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
حریفا!گوشِ سرما برده است این یادگار سیلیِ سردِ زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان،مرده یا زنده،
به تابوت ستبرِ ظلمت نه تویِ مرگ اندود پنهان است.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز،شب با روز یکسان است.
هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان،دست ها پنهان،
نفس ها ابر،دل ها خسته و غمگین،
درختان اسکلت های بلور آجین،
زمین دل مرده،سقفِ آسمان کوتاه،
غبارآلوده مهر و ماه،
زمستان است.
استاد مهدی اخوان ثالث ـ تهران ـ دی ماه 1334 ـ شادی روحش صلوات