کچل پرادعا
کوتاه و کچل زبان دراز است
گویی دهنش همیشه باز است
زیر بغلش هوای مرداب
بوی دهنش بلای اعصاب
لاف است غذای لحظه هایش
شد ارّه ی مغز گفته هایش
حرف است تمامی وجودش
او مرد سخن؛ عمل نبودش!
گویی که فضول هر دو دنیاست
هر جا که نشست فتنه برخاست
صد فحش بود نشان خوبش
باید که زنی چو سگ به چوبش
او در پی جست و جوی سود است
جایی که ضرر کند؛ نبوداست
با شخصیت است ظاهراً لیک
در خیر و خوشی نمی زند جیک
القصّه ؛ سخن خلاصه این است
با دیدن او دلت غمین است
با این همه نکته ها که زیباست
او جانوری تمام معناست
شعر از : فراست عسکری