چرا حکیم توس کیوان را در کنار گردان سپهر آورده و از سیاره ی دیگری نام نبرده است؟
...برعکس سیارههای دیگر که گاه از این جهات دو وجهی شمرده شدهاند، مثل زهره که هم سعد و هم نشان شادی و طرب بوده کیوان را تنها به نحوستش میشناسند و جز این، مگر بلندی آن، صفتی برای آن نداشتهاند.
و در فرهنگ دهخدا تفصیل بیشتر از آن آمده و گوید: «سیاره کیوان که نام دیگرش زحل است مرکب از دو کلمه کی به معنی بزرگ و ون یا وان به معنی مانند است و به خاطر همین آن را از همهی کواکب بزرگتر و آشکارتر و دورتر میدانستند. لفظ کیوان ایرانی نیست، بلکه کلمهای بابلی است و بر پایهی آنچه که از قراین برمیآید ایرانیان ابتدا نامی برای این سیاره نداشتهاند. اما لفظ زحل عربی و به معنی بلند است و به سبب دوریش از زمین به این نام خوانده شده است. و به همین خاطر در ادبیات عرب هر چه بلند را بدان مثال می زنند و آن را شیخالنجوم نیز میدانند. اما این سیاره نزد منجمان به عنوان نحس اکبر شمرده میشود (لغتنامه دهخدا، ذیل زحل و کیوان)
برگرفته از http://aryaadib.blogfa.com/post-937.aspx