باز هم در کوچه های بی کسی
نغمه هایم بوی دستانت گرفت
دست ها،بی جان ولی پر از امید
التماسی کرده دامانت گرفت
باز هم از گوشه ی ویرانه ای
پیرمردی ناله از بیداد کرد
از هجوم فتنه های روزگار
نامِ شیرین تو را فریاد کرد
باز هم در خانه ای بی سرپرست
در کنار یک تنور آتشین
اشک های جاریش را مادری
می کند مخفی به کنج آستین
یا علی! ویرانه های جان ما
بر قدم هایت کشیده انتظار
ناله ها و اشک هامان جاری است
از ستم های پلید روزگار
ای مسیحِ جانِ بیمارانِ غم
ای تو ابراهیم بت های زمان
ما گرفتارانِ فرعون تنیم
موسیا! بازآی و قومت را رهان
ن